جان داد که در امان ببیند ما را
خالی کند از یزیدیان دنیا را
حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد
جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد
در حجم قنوتها دعا تعطیل است
یاد از تو - غریب آشنا! - تعطیل است
گفتند به من که از سفر میآیی
من منتظرم، بگو اگر میآیی
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
کوچههامان پر از سیاهی بود
شهر را از عزا درآوردند
حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش