خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
به نام آنکه مستغنیست بالذّات
«بَدیعُ الاَرض» و «خلّاقُ السماوات»
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو