قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
با ذكر یا كریم همه یاكریمها
خواندند با تو یا علی و یا عظیمها
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت