فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت