قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت