نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
فرق دارد جلوهاش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت