چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
نرسد اگر به على كسى، به كجا رود؟ به كجا رسد؟
به خدا قسم كه اگر كسى، به على رسد، به خدا رسد
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت