دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
قد قامت تو کلام عاشورا بود
آمیخته با قیام عاشورا بود
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما