از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت