آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
نگاهم در نگاه شب، طنینانداز غوغاییست
کمی آنسوتر از شبگریههایم صبح فرداییست
ببین که بیتو نماندم، نشد کناره بگیرم
نخواستم که بیفتد به کوره راه، مسیرم
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت