شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت