تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد