گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد