سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
قد قامت تو کلام عاشورا بود
آمیخته با قیام عاشورا بود
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من