تیغ از تو طراوت جوانی میخواست
خاک از تو شکوه آسمانی میخواست
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
نمیجنبد ز جا مرداب کوفه
چه دلگیر است و سنگین، خواب کوفه