هميشه بازی دنيا همين نمیماند
بساط غصب در آن سرزمين نمیماند
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
فرق دارد جلوهاش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین