بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
دلا غافل ز سبحانی، چه حاصل؟
مطیع نفس و شیطانی، چه حاصل؟
خدایا! داد از این دل، داد از این دل
که یکدم مو نگشتُم شاد از این دل
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند