آتش: شده از خجالت روی تو آب
خانه: شده بعد رفتن تو بیخواب
امروز ایلام فردا شاید خراسان بلرزد
فرقی ندارد کجای خاک دلیران بلرزد
کجا سُکری که اینجا هست، در خُم میشود پیدا؟
بگو مستی ما از دور چندم میشود پیدا
هر آنکه جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
آیینه شدهست دم به دم حیرتیات
گشته سپر حسین، خوش غیرتیات
دنبال چهای؟ ای دل در دام ِ فریب!
از کربوبلا تو را همین نکته نصیب:
«والفجر»: سر حسین یک روز به نی...
«والعصر»: نمیرسند این قوم به ری...
تو را اینگونه مینامند مولای تلاطمها
و نامت غرش آبی آوای تلاطمها
این همه آیینگی از انعکاس آه کیست؟
چشمهها در رودرود غصۀ جانکاه کیست؟
وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد
باید که تو را فاطمه مادر شده باشد
نیزه دارت به من یتیمی را
داشت از روی نی نشان میداد
بر خاکی از اندوه و غربت سر نهادهست
بر نیزهٔ تنهایی خود تکیه دادهست
بگو که یکشبه مردی شدی برای خودت
و ایستادهای امروز روی پای خودت
جایی که کوه خضر به زحمت بایستد
شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایۀ آن سرو روان ما را بس