تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
از کشتهاش هم بترسید، این مرد پایان ندارد
مُلکی که او دارد امروز، حتی سلیمان ندارد
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست