بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را میشد سپر دیوار و در
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت