خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کن
نگاهم در نگاه شب، طنینانداز غوغاییست
کمی آنسوتر از شبگریههایم صبح فرداییست
ببین که بیتو نماندم، نشد کناره بگیرم
نخواستم که بیفتد به کوره راه، مسیرم
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را