سحر در حسرت دیدار تو چون ماه خواهد رفت
غروب جمعهای در ازدحام آه خواهد رفت
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست