تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست