زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را میشد سپر دیوار و در
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود