بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
ای امیر مُلک شأن و شوکت و عزم و شهامت
تا قیامت همّت مردانه خیزد از قیامت