بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
ای امیر مُلک شأن و شوکت و عزم و شهامت
تا قیامت همّت مردانه خیزد از قیامت