دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنیست آن بینی
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم