رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم