صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم