خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
قد قامت تو کلام عاشورا بود
آمیخته با قیام عاشورا بود
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد