چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم