به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید