پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
تن خاكی چه تصور ز دل و جان دارد؟
مگر این راه پر از حادثه پایان دارد؟
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
سلامٌ علی آل طاها و یاسین
سلامٌ علی آل خَیرِ النَّبِیِّین
در کالبد مرده دمد جان چو مسیحا
آن لب که زمینبوسی درگاه رضا کرد
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
آن شب میان هالهای از ابر و دود رفت
روشنترین ستارهٔ صبح وجود رفت