پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد