پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی