ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
آمد عروس حجلۀ خورشید در شهود
در کوچهای نشست که سر منزل تو بود
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود
خزان نبیند بهار عمری که چون تو سروی به خانه دارد
غمین نگردد دلی که آن دل طراوتی جاودانه دارد
چشمت به پرندهها بهاری بخشید
شورِ دل تازهای، قراری بخشید