سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد