در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
دل، این دلِ تنگ، زیر این چرخ کبود
یک عمر دهان جز به شکایت نگشود
مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
قطرهام اما به فکر قطره ماندن نیستم
آنقدَر در یاد او غرقم که اصلاً نیستم
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو
خدا میخواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد