عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو