اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
ای ز دیدار رخت جان پیمبر روشن
دیدۀ حقنگر ساقی کوثر روشن
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی
شبی که مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما