پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم