آن کشته که دین زنده به نامش باشد
پاینده نماز از قیامش باشد
عالم همه خاک کربلا بایدمان
پیوسته به لب، خدا خدا! بایدمان
کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد
چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد
جز آرزوی وصل تو یکدم نمیکنم
یکدم ز سینه، مهر تو را کم نمیکنم
هلا روز و شب فانی چشم تو
دلم شد چراغانی چشم تو
میروم مادر که اینک کربلا میخوانَدَم
از دیار دور یار آشنا میخوانَدَم