سرچشمۀ فیض، روح ربانی تو
دریای فتوت، دل طوفانی تو
صبحی دگر میآید ای شب زندهداران
از قلههای پر غبار روزگاران
کس چون تو طریق پاکبازی نگرفت
با زخم نشان سرفرازی نگرفت
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
شوریده سری که شرح ایمان میکرد
هفتاد و دو فصلِ سرخ عنوان میکرد
عالم همه خاک کربلا بایدمان
پیوسته به لب، خدا خدا! بایدمان
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند