لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب
جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت
هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت