همنوا بود با چکاچک من
غرّش آسمان و هوهوی باد
بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
خاکریز شیعه و سنی در این میدان یکیست
خیمهگاه تفرقه با خانهٔ شیطان یکیست
حقیقت مثل خورشید است در یک صبح بارانی
نمیماند به پشت ابرهای تیره زندانی
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
سلمان کیستید؟ مسلمان کیستید؟
با این نگاه، شیعهٔ چشمان کیستید؟