خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی