آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
دنیاست در تلاطم و طوفان کران کران
خشم و خشونت و غم کشتار بیامان
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده