ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده