ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود