وقتی در خانۀ علی میلرزد
دنیا به بهانۀ علی میلرزد
بهسوی علقمه رفتم که تشنهکام بیایم
وَ سر گذاشته بر دامن امام بیایم
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود